به وب سایت پرستوی مهاجر خوش آمدید

عرفان ، شعر ، خاطرات ، هنری ، روانشناسی ، . . .

 

 

به کجا چنین شتابان 

 

نوروز 92 همایون باد 

 

 

 

 

 

گردش هستی جز بر مدار محبت نیست و محب جز آرامش

 

 محبوب نخواهد؛ آرامشی که دنیای ناهموار را به خانه‌ای

 

 امن بدل می‌کند. و بهار فرصت آغازی دوباره است

 

 

بهارتان مبارکباد

 

 

*************

 

 

  بخوانیم این جمله در گوش باد

 

   چو ایران نباشد تن من مباد   

 

p m r

 

+++++++++++++++++++++++++++

 

 

در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست

 

 

بر خیز تا بگریند

 

 

کوروش کبیر

 

  

++++++++++++++++++++++

 


 

  ++++++++++++++++++

 

 

بی خبر ماندی ز حالم

 

ز آنچه آمد بر سر من

 

عشق تو آخر به طوفان میدهد خاکستر من

 

شعله ای عشق تو از بس در دلم بالا گرفته

 

 

سینه مالا مال آتش

 

غم وجودم را گرفته

 

هر زمان آید به یادم دیده ای ،،، مست تو ...

 

گریم از بخت بد خود نالم از دست تو ..

 

رخ از سر نو دمیده ای من

 

فروغ رخت نور دیده ی من

 

بر خیزو بیا ای امید دلم شام من سپری کن


تو ای که به دل نقش غم زده ای

 

چو غنچه گره بر دلم زده ای

 

بر خسته دلان چون نسیم سحر یک نفس گذری کن

 

هر کجا گذری زیر پا نظری کن

 

بی خبر ماندی زحالم

 

زآنچه آمد بر سر من

 

عشق تو آخر به طوفان میدهد خاکستر من

 

شعله ای عشق تو از بس در دلم بالا گرفته

 

سینه مالا مال آتش

 

غم وجودم را گرفته 

 

هر زمان آید به یادم دیده ای ،،، مست تو ...

 

گریم از بخت بد خود نالم از دست تو ..

 

 

 

p.m.r

 

1390/03/17

 

++++++++++++++++

 

 

اگر به خانه‌ی من آمدی

 

برایم مداد بیاور ، مداد سیاه

 

می خواهم روی چهره ام خط بکشم

 

تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم

 

یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم !

 

یک مداد پاک کن بده برای محو لب ها

 

نمی خواهم کسی به هوای سرخیشان ، سیاهم کند !

 

یک بیلچه ، تا تمام غرایز زنانه را از ریشه درآورم

 

شخم بزنم وجودم را ... بدون این ها راحت تر به بهشت

 

 می روم گویا!

 

یک تیغ بده ،موهایم را از ته بتراشم ، سرم هوایی

 

 بخورد

 

و بی واسطه روسری کمی بیاندیشم !

 

نخ و سوزن هم بده ، برای زبانم

 

می خواهم ... بدوزمش به سق

 

... اینگونه فریادم بی صداتر است !

 

قیچی یادت نرود ،

 

می خواهم هر روز اندیشه هایم را سانسور کنم !

 

پودر رخشویی هم لازم دارم

 

برای شستشوی مغزی!

 

مغزم را که شستم ، پهن کنم روی بند

 

تا آرمان هایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی

 

 انداخت .

 

می دانی که؟ باید واقع بین بود !

 

صدا خفه کن هم اگر گیر آوردی بگیر !

 

می خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب ،

 

برچسب فاحشه می زنندم

 

بغضم را در گلو خفه کنم !

 

یک کپی از هویتم را هم می خواهم

 

برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد

 

 فحش و تحقیر تقدیمم می کنند ،

 

بیاد بیاورم که کیستم !

 

ترا به خدا... اگر جایی دیدی حقی می فروختند

 

برایم بخر .. تا در غذا بریزم

 

ترجیح می دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم !

 

سر آخر اگر پولی برایت ماند

 

برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند ،

 

بیاویزم به گردنم ... و رویش با حروف درشت بنویسم :

 

 

من یک انسانم

 

 

من هنوز یک انسانم

 

 

من هر روز یک انسانم

 

 

==================

گزارش تخلف
بعدی